من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی ////
بگذار که در حسرت دیداربمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت واندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خودآب
در بستر اشک افتم وناچار بمیرم
بگذار شوم سایه ی ایوان بلندت
سویت خزم وگوشه ی دیوار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام ای دوست وفادار تو بودم
بگذار بدان گونه وفادار بمیرم
دیدی که سخــــت نیســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود فردا بدون مــــــن
سر سبز دل از شاخه بریدم ،تو چ کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم،تو چ کردی؟
من شور و شر موج وتو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی؟
هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور،ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم ،تو چه کردی؟
تنهایی و رسوایی،بی مهری و آزار
ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی
خواهی اگر قلب تو روشن شود / پیش تو عالم همه گلشن شود
در گذر از غصه و از اشک و آه / خنده بکن از ته دل قاه قاه
خنده به قلب تو صفا می دهد / خنده به چشم تو حیا می دهد
خنده به روی تو دهد آب و رنگ / می شوی اندر بر مردم قشنگ
خنده به هر لب که عیان می شود / گر که بود پیر ، جوان می شود
خنده کند دور ز تن درد را / خنده کند سرخ ، رخ زرد را
فایده خنده بود بی شمار / زان بشوی شاد در این روزگار
ترک غم رفته و آینده کن / خنده کن و خنده کن و خنده کن
سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره بازم منم همون بهونه هميشگي
فدايه مهربونيات چه ميکني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت
حال من و اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيشه منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه هام هرچي بگم جون خودت بازم کمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا منو پيشت برسون
فداي تو نمي دوني بي تو چه دردي کشيدم
حقيقت و واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي
نمي دوني چقدر دلم تنگ براي ديدنت