مرداد : احتمالاً بختتو بستن به خواستگاری هر دختری که میری به هفته نکشیده یه خواستگار عالی واسش میاد و عروس میشه . کم کم معروف میشی به بخت گشای دخترای ترشیده و میتونی کاسبی خوبی راه بندازی!
شهریور : یه شب که داری با موتورت میری خیابون گردی تو یک خیابون تاریک میبینی یک ماشین با شدت به یک دختره می زنه و فرار می کنی . سریع مثل قهرمانای فیلمای هندی میپری دختره رو بغل می کنی و می بری بیمارستان و خلاصه نجاتش می دی اما دختره به کما رفته و پلیسا فکر می کنن تو باهاش تصادف کردی و میگیرن زندانیت می کنن و بعد ۳ ماه دختره بهوش میاد و میگه تو چه فداکاری کردی و پدر و مادرش میان تو رو آزاد می کنن .
1393/09/23 - 11:29