sogand - جیک

image-787d97aa4470f5e50713fbc74f4c7946f2bfcbb6c03a97ccf7d816d35a8de93e-V.jpg image-811b0895f327609a40ec1cf390c7230b4029171e1ce6b13cdd11d4936add5a0c-V.jpg 10440969_640898102670071_2631270579872335026_n.jpg 10408785_796118010412157_6189978150527776905_n.jpg
حميده

دانشجو رشته معماری عاشق رشته ام [درباره]
توسط 27 کاربر لایک شده‌

مشخصات

موارد دیگر
حالت امروز من: معمولی
sogand آفلاین می باشد!
حميده
81 پست
130 دیدگاه
381.5 امتیاز
1373-04-24
زن - مجرد
اسلام
تهران
دانشگاه سراسری
کارشناسی
دانشجو
وزن: 58 - قد: 170
s4
207
درس خوندن؛رانندگی کردن؛موسيقی؛نقاشی؛
www.hamideshaker73@yahoo.com

آهنگ پیشواز

افتخارات کسب شده

آخرین بازدید کنندگان

دنبال‌کنندگان

(75 کاربر)
در صورتی که تمایل دارید حميده را دنبال کنید باید ابتدا وارد سایت شوید!
حميده
حميده
نقاش مشهوری درحال اتمام نقاشی اش بود. آن نقاشی بطورباورنکردنی زیبا بود و میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده میشد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.شخصی متوجه شد که نقاش چه میکند .میخواست فریاد بزند،اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود،مرد به سرعت قلمویی رابرداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط بود.
براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم، اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب میکند.گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم:
"خالق هستی ه
ادامه ...

حميده
حميده
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ مراكز درمان رواني ﺭﻓﺘﻢ !
ﺑﻴﺮﻭﻥ مركز ﻏُﻠﻐﻠﻪ ﺑﻮﺩ .
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺳﺮ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﺭﮎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﻘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﭼﻨﺪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺴﺎﻓﺮﮐﺶ ﺳﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ .
دو نفر بدون ملاحظه جوكي زشت ﺭﺍ از موبايلشان براي هم ميخواندند و نعره زنان ميخنديدند .
تعدادي ديگر مشغول چشم چراني نواميس هم بودند .
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ، ﺩﯾﺪﻡ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﭘﺮﺩﺭﺧﺖ . ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻼﻗﺎﺕﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﻭﮔﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﻣﯽﺭﻭﻡ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ با هم ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ . ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﻟﻪ ﺷﻮﺩ .
ﺁﻣﺪ و ﺁﻫﺴﺘﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭﺩ !
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ...
" ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ "
ﺍﯾﻨﻮﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺁﻧﻮﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ... !؟
ادامه ...

حميده
حميده
@yalda-69 يلدا جونم تولدت مبارک عزيزم

ـســر بــاز بـــیــنــامــــ
ـســر بــاز بـــیــنــامــــ
جیگرشو داری یه چیزی بهت بگم؟؟؟

.
.
.
.
.
.
امام زمان(ع)فرمودند:
باهرگناهی که میکنی یه سیلی تو صورت من میزنی!!!!

جیگر داری پست مجدد کن... قول میدم متنای پستتم خراب نشه..
ببینید داریم چه به روز خودمون میاریم.. خدایا مارو ببخش
ادامه ...

بازنشر توسط :
حميده
حميده
دلم لک زده...
مشهد...
نیمه های شب...
روبروی ایوان طلا...
روی فرشهای دوست داشتنی صحن...
خیره به گنبد طلا...
نسیم خنک ....
و اشک...اشک...اشک...
و یک آرزو...
.....

خوش به حالت کبوتر...

حميده
حميده
. می گویند برای کلبه کوچک همسایه ات چراغی آرزو کن قطعأ حوالی خانه تو نیز روشن خواهد شد.
(من خورشید را برای خانه دلتان آرزو می کنم تا هم گرم باشد و هم سرشار از روشنایی)
اولين روز زمستانی تان، سرشار از دلخوشی

حميده
حميده
خارجیا :
تشییع جنازه....گریه
کنسرت ... رقص و شادی
مسافرت.... تفریح
تولد .. شادی
سر کار ... کار
دریا ... شنا
پشتت فرمون ... رانندگی

حميده
حميده
' نمیدونم قد ما کوتاه بود یا
قدیما برف بیشتر میومد
نمیدونم دل ماخوش بود یا
قدیمابیشترخوش میگذشت
نمیدونم سلامتی بیشتر بودیا
مامریض نبودیم
نمیدونم ما بی نیازبودیم یا
توقع هاپایین بود
نمیدونم همه چی داشتیم یا
چشم وهم چشمی نداشتیم
نمیدونم تومملکت پول نبود
یادزد نداشتیم!!
اون موقع هاحوصله داشتیم
یا الان وقت نداریم

نمیدونم چی داشتیم
چی نداشتیم

حواست هست یک تابستان دیگر هم گذشت..
رسیدیم ب پاییز
یک پاییزخوشرنگ
به پاییزی که دلت نگیردو غروبش غم نداشته باشد

توی کوچه وپس کوچه هایش بغض نباشد

پاییزی که مهر و آبان و آذرش تورا یاد هیچ خاطره خیسی نیاندازد
یک پاییز دوست داشتنی که شاید مال من وتو باشد
و
حالا باید ،
دل خوش کنیم ب آمدن
زمستان
میمانیم به امید زمستانی كه
نه ازفاصله خبری باشد نه ازدرد
نه از زخم نه از جنگ نه از فقر
به امیدفصلی که
وقتی بآخر رسیدجوجه ای ازجوجه هایمان کم نشده باشد

به اميد صلح..
به اميد عشق..
به اميدشیرینترین لبخندها

خزان تان هزاررنگ وشاد
زمستانتان برفی وآرااام...
ادامه ...

حميده
حميده
کاش زندگی از آخر به اول بود..

پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم ودر
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم...!!!

حميده
حميده
قرار شد من و خدا سوار یک دوچرخه شویم!
من اشتباه کردم جلو نشستم و فرمان دستم بود!
سر دو راهی ها دلهره جانم را میگرفت تا اینکه جایمان را عوض کردیم.
حالا آرام گرفتم و هر وقت از او می پرسیدم کجا میرویم؟
با لبخند میگوید:
تو فقط خوب رکاب بزن!
ادامه ...

حميده
حميده
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،که حرفهای عاشقانه نمیزنند،چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی...
آدمهایی که نمیخواهند عاشق کنند..اما عاشقشان میشوی!ناخواسته دلت برایش میرود...این آدمها فقط راست میگویند...
راست می گویند با چاشنی قشنگ" مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،لبخند میزنند چون لبخندجزوی از وجودشان است...لبخندشان مصنوعی نیست،اجباری نیست،
در لبخندشان خدارا میبینی....اینها ساده اند
حرف زدنشان...راه رفتنشان...نگاهشان....ادعا ندارند،بی آلایشند،پاک و مهربان....چقدر دوست دارم این آدم های بی نشان اما خاص را....
ادامه ...

حميده
حميده
********

آدم ها می آیند ،
گاهی در زندگی ات ميمانند ؛
و گاهی در خاطره ات ؛
آن ها كه در زندگی ات ميمانند ، همسفر ميشوند ؛
آن ها كه در خاطرت ميمانند ، كوله پشتی تمامِ تجربياتت برای سفر ؛
گاهی تلخ ؛ گاهی شيرين ؛
گاهی با يادشان لبخند ميزنی ؛
گاهی يادشان لبخند از صورتت برمیدارد ؛
اما تو لبخند بزن به تلخ ترين خاطره هايت ؛
حتی بگذار همسفر زندگی ات بداند ؛

آدمها می آيند ؛
و اين آمدن بايد رخ دهد ؛ تا تو بدانی ؛
آمدن را همه بلدند ،
اين ماندن است ،
كه هنر مى خواهد...!

*******
ادامه ...

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 »

صفحه اصلی  /  درباره ما  /  راهنما  /  قوانین  /  تماس با ما  /  تبلیغات  /  وبلاگ
© 1391-1401 - تمام حقوق مادی و معنوی شبکه اجتماعی جیک برای مدیریت محفوظ است.