raha
raha
قصه مون از اونجاشروع شدکه:
دوتادستشومشت کرد وگفت:
اگه گفتی گل کدومه،نمیرم
ناراحت شدم وکمی فکرکردم و
محکم زدم روی دست چپش وگفتم:گله...
دستشو بازکرد اماپوچ بود...
اشکم سرازیرشد...
حواسش نبودوقتی داشت بادست راستش اشکشو پاک میکرد،فهمیدم
فهمیدم که هردودستش پوچ بوده...
نتیجه اخلاقی:(آنکه بخواهدبرود،به هربهانه که باشدآخرمی رود)

raha
raha
یکی از بزرگترین حقایقی که به آن می اندیشم،
این است که هیچ چیز جز خدا ابدی نیست.
هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که تا ابد غیرقابل تغییر باشد.
لحظات خوشی و ناخوشی میآیند و میروند.
نباید به لحظات خوشی وابسته، و

در لحظات ناخوشی خود را اسیر کنم،
در هر صورت چه بخواهم چه نخواهم میگذرد.
زندگی مانند رودخانه جاری است،
پیچ و خم میخورد ،

اما همچنان به مسیر خود به سمت دریا پیش میرود!
عبارت تاکیدی:
امروز جذر و مدهای زندگی را می‌پذیرم و منتظر هدایای خداوندم!
خدایاشکرت
ادامه ...

مریم
مریم
ﺯﻥ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﯿﺴﺖ ، ...
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﮔﺸﺖ ، ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ
ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﯼ ﻋﻤﯿﻖ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻧﯽ
ﻗﻬﻮﻩ ﻣﯽﻧﻮﺷﯿﺪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ...
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺷﺐ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﻧﺸﺴﺘﯽ؟ !
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻫﯿﭽﯽ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻡ،
۲۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﯾﺎﺩﺗﻪ ... ؟؟ !
ﺯﻥ ﮐﻪ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ
ﯾﺎﺩﻣﻪ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﯾﺎﺩﺗﻪ ﭘﺪﺭﺕ ، ﻣﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﭘﺎﺭﮎ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩ؟
ﺯﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﯾﺎﺩﻣﻪ، ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻮﺩ
ﻣﺮﺩ ﺑﻐﻀﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﯾﺎﺩﺗﻪ ﭘﺪﺭﺕ ﺗﻔﻨﮓ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﻧﻪ
ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﯾﺎ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ ۲۰ ﺳﺎﻝ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺏ ﺧﻨﮏ
ﺑﺨﻮﺭﯼ ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﯾﺎﺩﻣﻪ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻣﺤﻀﺮ ﻭ !...
ﻣﺮﺩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ
ادامه ...

raha
raha
✔بعضی آدمهــــــا یهـو میــان ✔

⎷یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن⎷

✓یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت✓

⍻یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات⍻

⍻یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت✔

⌁یهـو همه چي خراب ميشه⌁

✘بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن✘

✗یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات✗

✘✗یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت✗✘

✔✔مراقب این یهویی ها باشید✔✔
ادامه ...

raha
raha
میدانم روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت...
پشیمان و با چشمانی پر از اشک،خودم را که نه!عکسم را!
عکسی که در زیر آن نوشته شده"چهل روز گذشت"

raha
raha
عاغای ایده آل یعنی این:
۱- واسم لاک بخره
۲-همدیگر رو بزنیم بعد بزاره من بیشتر بزنمش
۳-وختی لواشکم تموم شد لواشکشو بده ب من
۴-بذاره تیشتر ت هاشو بپوشم
۵-ی دنیا جذبه داشته باشه خشن باشه فقط و فقط با من خوب باشه!
۶- همه جا پیشم باشه هوامو داشته باشه،هر کاری ک بهش گفتمو انجام بده
۷-اجازه بده موهاشو بهم بریزم،لپشو بکشم
ادامه ...

مينا
مينا
ﯾﺎﺩﻣــﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ ، ﺑـﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ ، ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ
ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ ... !
ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎ
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺗﺮﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ ...
ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮﺑﺎ ﺍﻭ
ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ ...
ﻭ ﮐﺎﺵ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ *ﺍﻧﺴﺎﻥ* ﺑﻮﺩﻧﺪ !
ادامه ...

حسنا
حسنا
الان بچه 4 ساله هفت تا آلبوم عکس داره !!!



والا ما بچه بودیم راهمون نمیدادن تو عکسا بعد میدویدیم یواشکی میرفتیم تو تپه ها و کوه های اطراف پشت عکس طوری که ازمون یه نقطه فقط معلوم بود ، کلی هم خر کیف میشدیم وقتی خودمونو میدیدیم{-95-}

ابوذر
ابوذر
آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وان که بیرون کند از جان و دل ام دست کجاست؟
وانکه سوگند خورم جز به سر او نخورم
وان که سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟
‫#‏مولانا‬

ابوذر
ابوذر
آشفته دلان را هوس خواب نباشد..... شوری که به دریاست به مرداب نباشد....

abbaszade
abbaszade
■باز باران..
■با ترانه
■دارد از مادر نشانه..
■بوی باران..
■بوی اشک مادرانه
■پر ز ناله
■کودکی با مادری پهلو شکسته
■سمت خانه..
■کوچه ها و تازیانه
■گریه های کودکانه
■حمله ی نامرد پَستی وحشیانه
■تازیانه تازیانه..
■پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه..
■باز باران..
■دانه دانه ، حیـدرانه
■بی صدا و مخفیانه
■آه ، از غسل شبانه
■زینبــانه
■لرزه افتاده به شانه
■پشت تابوتی روانه
■بـــــاز بـــاران
ادامه ...

مریم
مریم
بادقت بخون وهرجمله رو توذهنت تصورکن:

یه فلج قطع نخاعى از خواب که بیدار بشه منتظره یکنفر بیدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشویى و حمام و کاراى دیگه شو انجام بده.میدونى آرزوش چیه؟ فقط یکبار دیگه خودش بتونه راه بره و کاراشو انجام بده…

یه نابینا از خواب که بیدار میشه، روشنایى رو نمیبینه، خورشید و نمیبینه،صبح رو نمیبینه.میدونى آرزوش چیه؟ فقط یکبار فقط یکروز بتونه نزدیکاش و عزیزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببینه…

یه بیمار سرطانى دلش میخواد خوب بشه و بدون شیمى درمانى و مسکن هاى قوى زندگى کنه و درد نکشه…

یه کر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه…
یه بیمار تنفسى دلش میخواد امروز رو بتونه بدون کپسول اکسیزن نفس بکشه…

یه معتاد در عذاب آرزوى بیست و چهار ساعت پاکى رو داره…

الآن مشکلت چیه دوست من؟

دستتو بذار رو زانوت و از تمام وجودت و نعمتایى که خدا بهت داده استفاده کن و به روزى فکرکن که شاید همین نعمتا رو از دست بدى…

پس شکرگزارى کن و ازشون استفاده کن.

تو خیلى خیلى خیلى خوشبختى،
ادامه ...

صفحات: 1 2 3 4 5 »

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

صفحه اصلی  /  درباره ما  /  راهنما  /  قوانین  /  تماس با ما  /  تبلیغات  /  وبلاگ
© 1391-1401 - تمام حقوق مادی و معنوی شبکه اجتماعی جیک برای مدیریت محفوظ است.