در نظربازی ما بیخبران حیرانند ... من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی ... عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست ... ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ... ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم ... آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
................ حافظ ..............
ادامه ...