iranmanesh - جیک

1433569864386014_large.jpg 34579223163646547685.jpg 1433498513843243_large.jpg 506141_Ddioq4QQ-1.jpg
ایرانمنش

توسط 6 کاربر لایک شده‌

مشخصات

موارد دیگر
حالت امروز من: قبراق
iranmanesh آفلاین می باشد!
ایرانمنش
103 پست
32 دیدگاه
218.5 امتیاز
1372-10-10
زن - مجرد
اسلام
تهران
دانشگاه سراسری
کارشناسی
وزن: 60 - قد: 165
شنا.شطرنج.اسب سواری.گوش دادن موسیقی بی کلام
www.ir.fa.72@chmail.ir

آهنگ پیشواز

افتخارات کسب شده

آخرین بازدید کنندگان

دنبال‌کنندگان

(28 کاربر)
در صورتی که تمایل دارید ایرانمنش را دنبال کنید باید ابتدا وارد سایت شوید!
ایرانمنش فرياد مي زند:
_
ایرانمنش
ایرانمنش
ابتکار دانشجویی در حد اسکار !

ایرانمنش
ایرانمنش
ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است
جان من، جانان من، روح و روان من علی لست
تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی
شکر لله حاصل عمر گران من علی است
میلاد امام علی(ع) مبارک باد

ایرانمنش
ایرانمنش
جواد نوروزی
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
ادامه ...

ایرانمنش
ایرانمنش
و من آن باغ پر از حسرت و آه
که پر از تکرارم شاخه هایم پر سیب و کمی غمگینم
ز چه رو این همه اصرار و گناه
تو ببین پر سیبم
دانه ای چند کجا که تواند بدهد آزارم
گفتمش رخصت چیدن بد نیست
او بگفت سخت نگیر چشمی نیست
گفتمش در پی او تند ندو
او بگفت فرصت نیست
گفتمش دخترکم سیب خودت را به دهان محکم گیر
او بگفت دست و دلم با هم نیست
گفتمش سیب بگو غرق به خاکی تو چرا؟
او بگفت زخم تنم را که دگر مرحم نیست
لحظه ای چند سکوت ...
خش خش برگ درختان تو بگو ، حاجت بود
تو که با هر قدمش نالیدی!!
کوچه از دور به ما لبخند زد
کوچه ها عادت رفتن دارند

و من اندیشه کنان غرق این پندارم

قصه ی سیب کمی طولانیست
آدم و حوا بود و از آن روز جدایی رخ داد
ادامه ...

ایرانمنش
ایرانمنش
""فروغ فرخزاد""
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدی
باغبان از پی تو تند دوید
و نمی دانستی
باغبان باغچه ی همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده ی خود
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه ی تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سال هاست
که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر
باغچه ی کوچک ما
سیب نداشت
ادامه ...

ایرانمنش
ایرانمنش
""حمید مصدق""
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز سال هاست
که درگوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت!!!؟؟؟
ادامه ...

ایرانمنش
ایرانمنش
میان بقچه ی زمین
همبشه یک صدای خوب
یک طلوع تازه هست
که دست های سخت هر درخت
وچشم های هر پرنده ی مهاجری در انتظار اوست
و دیدنش،
اگر چه بار ها و بار ها
ولی درست مثل ای دوباره تازه است
و راه او ،
در امتداد راه سبز جویبار
درون قلب دانه ای به زیر خاک
کنار من ،کنار او ،
و نام او: بهار......
ادامه ...

صفحات: « 5 6 7 8 9

صفحه اصلی  /  درباره ما  /  راهنما  /  قوانین  /  تماس با ما  /  تبلیغات  /  وبلاگ
© 1391-1401 - تمام حقوق مادی و معنوی شبکه اجتماعی جیک برای مدیریت محفوظ است.